بیا که میکنمت ای نگار حور جمال / نثار جان، نبود لایق تو گر زر و مال
هزار بار فزون کردهام تو را شب و روز / دعا به دولت و عمر و ثنا به جاه و جلال
شبی بیا که من بر درت نهم تا صبح / سرِ ارادت و تسلیم و عجز و بنده مثال
تو خواب بودی و تا دسته من فرو کردم / به چشم دشمنت این خنجر چو آب زلال
منم همیشه که تر میکنم درت شب و روز / زِ آب دیده که از خون شدهست مالا مال
زِ روی مهر و محبت بیا بخور ای دوست / غم مرا که مرا ساخت درد و غم پامال
چه میشود که بگیری بمالی از سر مهر / مرا تو دست و به سر، دستم ای خجسته مثال
تو نیز چون پدرت کردهای به دادن خوی / که بود منبع احسان و معدن افضال
همه قبیله تو بودند یکسره پشت / برای عالی و دانی به گاه تنگی حال
به هر حیل که بود بر دل تو خواهم کرد / تو خوش بخواب که منکردهام برای تو راست
قد شجاعت و مردانگی چو رستم زال / به شب نمیبردت هیچگاه تا ندهی
شبی نمیشوی آسوده تا تو را نکنند / خبر زِ راحتی ایتام و سیری اطفال
خوش آن ادیب که او میکند برادر تو / ادب کهچونتو شود، در سخا و فضل وکمال
ترا که خرمی دل به دادن است، بده / که نیست مردم بخشنده را زیان و زوال
روا بود اگر امروز من تو ر ا بکنم / ثنا که نیست در جهان نظیر و همال
بده به مستحق و خوش بخواب تا بکند / خدا تلافی آنرا به ذره المثقال
طرز تهیه طاس کباب
مواد لازم: مرد طاس به تعدادنفرات
کباب: نفری دو سیخ
گوجه: (من که نمیخورم شما رو نمیدونم)
ریحون: هر چی بیشتر بهتر
پیاز: نمیخواهد
طرز تهیه برای 4 نفر :
4 تا فابیان بارتز (با داداشهای کچلش) را در سفره میگذاریم کبابها را با یک عدد گوشت کوب (خودتان به مواد لازم اضافه کنید) تو سرشان له میکنیم. گوجه را از قبل میجویم و بر روی کلههای (مبارک) طاس میگذاریم. پیازها را همانطوری که گفتم... نمیخواهد! حالا نوبت به خوردن میرسد... یک لحظه صبر کنید...
به اینجایش فکر نکرده بودم! اگر آقایان کچل از فامیلهایتان هستند صلاح نیست تکهتکه شان کنید چون بعدا پشت سرتان حرف در میاورند ولی اگر از اقوام نیستند میشود کلهشان را قاچ کرد .
نکات مهم: این غذا را میتوانید با برنج بلومبانید.
افراد طاس بهتر است از رشتیان باشند چون فسفر مغزشان زیاد است .
امیدوارم خوشمزه باشد.
پزشک قانونی به تیمارستان دولتی سرکشی میکرد. مردی را میان دیوانگان دید که به نظر خیلی باهوش میآمد. او را پیش خواند و با کمال مهربانی پرسید که: شما را به چه علت به تیمارستان آوردهاند؟
مرد در جواب گفت: آقای دکتر! بنده زنی گرفتهام که دختر هجدهسالهای داشت. یک روز پدرم از این دختر خوشش آمد و او را گرفت و از آن روز، زن من مادرزن پدر شوهرش شد. چندی بعد دختر زن بنده که زن پدرم بود پسری زایید. این پسر، برادر من شد زیرا پسر پدرم بود.
اما در همان حال نوه زنم و از اینقرار نوه بنده هم میشد و من پدر بزرگ برادر ناتنی خود شده بودم. چندی بعد زن بنده هم زایید و از آن روز زن پدرم خواهر ناتنی پسرم و ضمنا مادر بزرگ او شد. در صورتی که پسرم برادر مادربزرگ خود و ضمنا نوه او بود.
از طرفی چون مادر فعلی من، یعنی دختر زنم، خواهر پسرم میشود، بنده ظاهرا خواهرزاده پسرم شدهام. ضمنا من پدر و مادر و پدربزرگ خود هستم، پسر پدرم نیز هم برادر و هم نوه من است!
آقای دکتر! اگر شما هم به چنین مصیبتی گرفتار میشدید، قطعا کارتان به تیمارستان میکشید!!
من خودم هم نفهمیدم چی شد.. اگه فهمیدی تو نظرات بگو ..
همانا گوسفند حیوان مفیدی میباشد که در فصول کم باران در مناطق استوایی و کمی آنورتر از خط استوایی میروید و کاربردهای فراوانی در روحیه بشریت دارد! من جمله پشگل آن موجود زحمتکش که موجب تقویت روحیه ما عزیزان میباشد و باعث میشود تا عطر گلهای بهاری تا همه اقسا نقاط همه جا کشیده شود و مزیت دیگری که این جانور ظریف دارد همانا پشم او میباشد که بسیار پشمالو میباشد که باعث میشود ما در زمستان نلرزیم و فاتحهای به روح پدرش بفرستیم و دیگر مزیتی که دارد نسبت به گاو این است که شاخ ندارد تا بهسان آن حیوان عظیم باعث سولاخ شدن ما عزیزان بشود! این بود انشای من که در توصیف گوسفند نمودم و امیدوارم ما عزیزان هم روزی بتوانیم مانند گوسفند در جامعه مفید واقع شویم...
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
درآن گوشه چندان غزل خوانَدآن شب که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی برآنند که این مرغ شیدا کجا عاشقی کرد همان جا بمیرد
شب مرگ از بیم، آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی زآغوش دریا برآمد شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش وا کن که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
بیا که میکنمت ای نگار حور جمال / نثار جان، نبود لایق تو گر زر و مال
هزار بار فزون کردهام تو را شب و روز / دعا به دولت و عمر و ثنا به جاه و جلال
شبی بیا که من بر درت نهم تا صبح / سرِ ارادت و تسلیم و عجز و بنده مثال
تو خواب بودی و تا دسته من فرو کردم / به چشم دشمنت این خنجر چو آب زلال
منم همیشه که تر میکنم درت شب و روز / زِ آب دیده که از خون شدهست مالا مال
زِ روی مهر و محبت بیا بخور ای دوست / غم مرا که مرا ساخت درد و غم پامال
چه میشود که بگیری بمالی از سر مهر / مرا تو دست و به سر، دستم ای خجسته مثال
تو نیز چون پدرت کردهای به دادن خوی / که بود منبع احسان و معدن افضال
همه قبیله تو بودند یکسره پشت / برای عالی و دانی به گاه تنگی حال
به هر حیل که بود بر دل تو خواهم کرد / تو خوش بخواب که منکردهام برای تو راست
قد شجاعت و مردانگی چو رستم زال / به شب نمیبردت هیچگاه تا ندهی
شبی نمیشوی آسوده تا تو را نکنند / خبر زِ راحتی ایتام و سیری اطفال
خوش آن ادیب که او میکند برادر تو / ادب کهچونتو شود، در سخا و فضل وکمال
ترا که خرمی دل به دادن است، بده / که نیست مردم بخشنده را زیان و زوال
روا بود اگر امروز من تو ر ا بکنم / ثنا که نیست در جهان نظیر و همال
بده به مستحق و خوش بخواب تا بکند / خدا تلافی آنرا به ذره المثقال
به نظر شما چقد از تصمیمات مهم ما در توالت گرفته میشود؟!
چند تا سیاستمدار بزرگ که در مورد دیگر کشورها در توالت تصمیم گرفتن...
چند تا زمامدار بزرگ که برای سرنوشت مردمشان در توالت نقشه کشیدن...
چند تا شاعر بزرگ که اولین ابیاتشون رو تو توالت گفتن...
چند تا قضیه هندسه که تو توالت به اثبات رسیده...
چند تا خواننده بزرگ که اولین آهنگشونو توی توالت خوندن...
چند تا مجسمهساز بزرگ که اولین اثرهاشونو توی توالت درست کردند...
چند تا دختر و پسر جوون که تو توالت به هم رسیدن!
چقد بچه دبیرستانی که کلاساشونو پیچوندن و تو توالت غایم شدن...
تفکر خانمها در توالت:
فردا برای ناهار چی درست کنم؟
توی مهمونی امشب چی بپوشم؟
برای فال قهوه پیش خانم فلان برم!
از فلانی خبری ندارم، برم یه زنگی بهش بزنم!
خیلی چاق شدم، از فردا رژیم میگیرم!
توی اون مغازه، فلان چیز چه قیمت مناسبی داشت!
و....
تفکر آقایان در توالت:
فردا برم پیش رئیس و حسابی پاچهخواری کنم!
بهتره در فلانجا سرمایهگذاری کنم!
ای وای...! آچار رو توی موتور ماشین جا گذاشتم!
خیلی وقته از بچهها خبری نیست، برم توی چت!
آخ...! آخ...! فلان پروژه رو یادم رفت تموم کنم!
راستی، حساب قرضالحسنهام برنده شد یا نه؟
و....
نتیجه اینکه: توالت فقط جای ریدن نیست!
دوست
الاهی تو بمیری من بمونم
سرقبرت بیام روضه بخونم
الاهی سرخک و عریون بگیری
تب مالت و فشار خون بگیری
اگر بردی از اینها جان سالم
الاهی درد بی درمون بگیری
ای دوست ای دوست
به جهنم که مرا دوست نداری
از بهر تو هرگز نکنم گریه وزاری
اگر روزی بجز من یار بگیری
الاهی تب کنی فرداش بمیری
الاهی تب کنی فرداش بمیری